غروب است 

موذن اذان می‌گوید

زیر لب جواب می‌گویم و  دل باز جوشیدن گرفته...

آسمان روحم بارانی است

دل‌تنگم...

و تو می‌دانی چرا... 

دلم برای رفتن به مسجد و بودن در فضای آرامش تنگ شده...

آنگاه که بر خواهران و برادران سلام‌ می‌دادم و جام سلامتی و لبخند و صفا هدیه می‌گرفتم.

آنگاه که صدای اذان بر ستون‌هایش می‌روید آنگاه که نقش سجده بر پیشانی بلند بندگان خدا می‌درخشید.

دلم برای مسجد تنگ شده، برای خانه‌ات، ای مهربان‌ترین مهربانان.

همان که میعادگاه بندگان مشتاق توست

رمضان در راه و درهای مسجد همچنان به روی ما بسته است...

ای پروردگار خطا بخش پوزش پذیر!

می دانم که بسی خطا کرده‌ایم؛ اما یقین دارم که تو بزرگ‌تر و مهربان‌تری و بخشش تو بر گناهان و خطاهای ما سبقت گرفته است.

از تو می‌طلبیم که بر ما نظر کنی و سختی این روزها را از سر انسان‌ها بزدایی، باشد که هستی خویش را در خانه‌ات بازیابیم.

ای مهربان بر بندگان!

تو آگاهی که مأمن دل‌های آشفته ما در بازار دنیا، خانه‌های پر مهر حضرتت بود و هست...

روزهاست که دل شیدا هوای نسیم حیات افزای نماز جماعت و مناجات و تلاوت‌های جمعی در جان می‌پرورد...

به لطف عمیمت ما را به نعمت‌ نمازهای جماعت در مساجد مسرور گردان و از ما راضی شو.

ای فرمانروای مهربان هستی!

تو بر دل بندگان آگاه‌تر از ایشانی و بر جان ما مهربان‌تر از مایی...

یوسفِ جان ما را به کنعان جانان باز گردان...

باشد که سرهای شوریده زین پس سامان پذیرد.

آمین یا ارحم الراحمین .